به کتابفروشی فردا خوش آمدید!
شش ماه بعد از اولين ديدارشان ، سرانجام خودشان را در يك كابين در يكي از كشتيهاي رودخانه اي تازه رنگ شده يافتند. بعدازظهر زيبايي بود . المپيا زوله تا تازه عشقبازي لذتبخش يك كبوترباز وحشت زده را تجربه كرده بود و در نتيجه ترجيح داد تا چندساعت ديگر همچنان به روي رختخواب و لخت بماند و آرام آرام از آن لحظات لذت برد.كابين براي انجام تعميرات و رنگ آميزي خالي شده بود، از سوي ديگر بوي رنگ و تينر هم به آن افزوده شده بود، ولي آن دو ، در آن بعد از ظهر غرق در لذت بودند و نابه ساماني و بوي تند آنجا را حس نمي كردند. فلورنتينوآريزا در جذبه يك هوس آني، قوطي رنگ قرمز دم دستش را گشود انگشت اشاره خود را در رنگ فروبرد و روي شرمگاه زن زيبا شكل يك پيكان كشيد كه نوكش رو به پايين بود و روي شكم زن اين عبارت را نوشت : اين پيشي ملوس مال من است. همان شب المپيا زوله تا بدون اينكه آن نوشته ها را به ياد داشته باشد در برابر شوهرش لخت شد. شوهر او به روي خود نياورد و كلمه اي حرف نزد. به طرف دستشويي رفت و تيغ ريش تراشياش را آورد و در حالي كه زن مشغول پوشيدن لباس شب بود. سر او را گوش تا گوش بريد.
قیمت عادی: 50٬000تومان
Special Price 14٬900تومان
از معروفترين آثار ادبيات شرق كه شهرت جهاني دارد كه به زبانهاي متعددي ترجمه شده است . در زبان فارسي نيز تا كنون چندين ترجمه از آن به چاپ رسيده است كه هيچكدام معروفيت ترجمه مجتبي مينوي را ندارند . در اين ترجمه مفاهيم با زباني ساده بيان شده اند و در صورت لزوم معاني لغات و آيات و احاديث همراه با شرح اشعار و امثال ارائه شده اند .
کَلیله و دِمنه کتابیاست از اصل هندی که در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام آن از نام دو شغال با نامهای کلیله و دمنه گرفته شدهاست. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد.
مجتبی مینوی درباره این کتاب می گوید: کتاب کلیله و دمنه از جمله آن مجموعههای دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم گردآوردند و «بهرگونه زبان» نوشتند و از برای فرزندان خویش به میراث گذاشتند و در اعصار و قرون متمادی گرامی میداشتند، میخواندند و از آن حکمت عملی و آداب زندگی و زبان می آموختند.
مطابق نسخه دو جلدی 1072 هجری قمری به خط صائب «از مجموعه شخصی»
دقیقاً بیست سال از «لاموزیکا» تا «لاموزیکا دومین» میگذرد، و کمابیش من در طول این سالها این پردهٔ دوم را میطلبیدم. بیست سال است که من صداهای شکستهٔ این پردهٔ دوم را میشنوم٬ صداهایی شکستخورده از خستگی این شب بیخوابی. زن و مردی که همچنان وحشتزده در این جوانی عشق نخستین باقی میمانند.
و گاه نویسنده سرانجام چیزی مینویسد.
زن اون دوره از زندگیمون بیشتر اوقات تو فکر مرگ بودم. از اون موقع فکر مردن توی من جا گرفت. (مکث.) پاریس توی هتل نشسته بودم و داشتم فکر میکردم چه جوری میتونم این رو ازت بخوام... چه جوری میتونم باهات صحبت کنم. اون مرد وارد هتل شد. یادم نیست اون قبلش پشت بار نشسته بود یا نه٬ ولی فکر نمیکنم. خیلی زود اومد پیش من٬ باهام حرف زد٬ خیلی زود. سر میزم نشست.
خیلی زود خیلی دیر شده بود.