گچ و چای سردشده

قصه هایی که شخصیت های داستان های «گچ و چای سردشده» از سر می گذرانند، شخصیت خانم معلم را به کشف تکه‌های پنهان انسان‌های رو به رویش وا می دارد. قهرمان او زنی سرکش است و ادم های فرعی محافظه کارهایی که هرکدام چیزی برای پنهان کردن دارند.

در قسمتی از داستان «بغض» از این کتاب می‌خوانیم:

مرادپور زیرلب گفت «کار تربیتی نکردیم خانوم صباغ. مشکل کار تربیتیه. هی رفتم سر کلاس ریاضی و فیزیک کردیم تو کله شون. اول انقلاب اومدن درس پرورشی گذاشتن که بچه‌ها همین چیزها رو یاد بگیرن. بفهمن هر جایی واسه خودش یه عرفی داره. قرار نیست هر کسی ساز خودش رو بزنه. امریکا واسه خودش یه قانونی داره. این جا واسه خودش یه قانونی داره. این جا عرف نیست دختر دبیرستانی اصلاح کنه و ابرو برداره. هر لباسی رو نمی‌شه پوشید. هر حرفی رو نمی شه زد.»

حسن زاده نگاهی به ساعت دیواری انداخت، گونه‌های آبله رویش چنان حالتی از سرخوشی داشت که نمی‌شد فهمید کدام حرفش جدی است و کدام حرفش شوخی. «خانوم، این سرمدی به اندازه کله من روی صورتش مو بود. این حیوونی مگه اعتمادبه نفس نمی خواد؟ پاش رو بذاره تو خیابون همه مسخره‌ش می‌کنن. زمانه هم عوض شده. دوره ناصرالدین شاه که نیست ابروی یه بند انگشتی و پشت لب سبز مد باشه. الان زیبایی توی چیزای دیگه ست. همه هم دوست دارن زیبا باشن...

شما دوستان عزیز میتوانید برای خرید کتاب گچ و چای سردشده با کتابفروشی فردا تماس بگیرید و یا به صورت اینترنتی کتاب گچ و چای سردشده را از سایت فردابوک خریداری نموده و درب منزل تحویل بگیرید. خرید اینترنتی با اولویت بیشتری رسیدگی می شود.