برج فرازانی که در دوران عظمت تمدن اروپا برپا شد، بنایی بود برآمده از حشمت و شکوه و شور و زیبایی، و نیز سردابهای تاریک. ساکنان برج، در قیاس با عصر آینده، روزگاری سپری کردند توام با اتکای به نفس و اطمینان و امید بیشتر، جلال و جاه و زیبایی و بریز و بپاش زیادتر، آسایش و فراغ خاطر و خرمی بالاتر، لذت فزونتر از همنشینی و گفت و شنود با یکدیگر، ستم و ریای گسترده تر، بینوایی و نیاز سخت تر، احساسات، از جمله احساسات دروغین و سطحی وافرتر، در برابر بیمایگی بردباری کمتر، از کار احساس غرور ژرفتر، از مشاهده ی طبیعت و جد شدیدتر، و نشاط و شادابی سرشارتر. دنیای آن روزگار از بسیاری چیزها برخوردار بود که باید اکنون از کف رفته محسوب شود، صرف نظر از اینکه چه به جای آن به دست آمده باشد.